- جر هکاردن
جر و بحث کردن، مشاجره نمودن، بالا آوردن صدا، جر و بحث کردن، پایین آوردن
معنی جر هکاردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عادت کردن، قلق کسی را به دست آوردن، آماده کردن، راضی کردن
چیره کردن، غالب کردن، زاویه دادندسته های شالی به گونه
جمع آوری کردن، مرتب کردن
فراهم کردن، درست کردن
ریختن و جا دادن، جا کردن
به لانه کردن ماکیان، جاکردن، انباشتن چیزی در کیسه، خانه
بریدن، صدای کشیدن چیزی بر زمین
پاره شدن پارچه، از کوره در رفتن ناگهانی
تحمیق نمودن، غافل ساختن کسی
خارج کردن، تیراندازی کردن، گوزیدن
ردیف کردن، سر و سامان دادن، رضایت کسی را جلب کردن
جدا شدن، رها شدن، پاره شدن
برخاستن، صدای برخاسته از کشیده شدن جسمی بر جسم دیگر
روان بودن، روان شدن، جنبش داشتن
لخته شدن خون
خمیر کردن
پرکندن مرغ و پرنده
از روی مانعی گذشتن و عبور کردن
صدای پاره شدن پارچه، صوتی آوایی که از بریدن و ترک برداشتن
پایین آوردن، از بالا به پایین ریختن برگ از شاخه های و سرشاخه
جمع کردن، گردآوردن
نشان کردن، نشان چیزی را گرفتن، درست کردن کاری یا چیزی، پیدا
رها شدن، گسیل شدن، هجوم آوردن، ساختن سقف خانه، تأمین معاش و قوت اهل خانه، سیر کردن
بانگ برآوردن گاو گوسفند
فرو ریختن ناگهانی
عصبی شدن و لج کردن
پودر کردن، ریز ریز نمودن
انحنایی که مسیر پرواز پرنده از لحظه ی پرش از زمین تا رسیدن
پهن کردن، گستردن
باز کردن، گشودن، خجالت کشیدن، تعارف کردن، باز کردن در و پنجره، باز گرداندن به عقب، بریدن قسمتی از
قطع کردن، بریدن رگ و پی حیوان با تبر، زخم زدن به درخت که
تحریک کردن، وسوسه کردن
به زور وادار کردن، اجبار کردن، توانا و زورمند شدن